جدول جو
جدول جو

معنی لعل قبایی - جستجوی لغت در جدول جو

لعل قبایی
(لَ قَ)
سرخ پوشی. سرخ قبایی. قبایی لعل رنگ داشتن:
احرام که گیری چو قدح گیرکه دارد
عریانی بیرون و درون لعل قبایی.
خاقانی.
، کنایه از مستی و سکر باشد. (برهان)
لغت نامه دهخدا
لعل قبایی
سرخ پوستی سرخ قبایی، مستی سکر
تصویری از لعل قبایی
تصویر لعل قبایی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لَ قَ)
دارای قبای لعل رنگ. دارای قبای سرخ:
ترا میان سران کی رسد کله داری
ز خون حلق تو خاکی نگشته لعل قبا.
خاقانی.
چشم خونین همه شب قامت شب پیمایم
تا ز خون جگرش لعل قبا آرایم.
خاقانی.
بس کز آتش سری و بادکلاهی فلک
برسر خاک ز خون لعل قبائید همه.
خاقانی.
سرخ سواری به ادب پیش او
لعل قبایی ظفراندیش او.
نظامی.
صاحب برهان و هم آنندراج آرند: لعل قبا معروف است که به او جامۀ قرمزی باشد و کنایه از خون هم هست که به عربی دم گویند و کنایه از جگر باشد و شراب انگوری لعلی را نیز گویند، چنانکه ازبنگ، سبزقبا
لغت نامه دهخدا
پارسی تازی گشته لال کپاه خون، جگر، می دارای قبایی برنگ لعل دارندء قبای سرخ: بس کز آتش سری وباد کلاهی فلک بر سر خاک ز خون لعل قبایید همه. (خاقانی. سج. 409)، خون دم، جگر: سرخ سواری بادب پیش او لعل قبایی ظفر اندیش او. (مخزن الاسرار. چا. 3 ص 51)، شراب انگوری
فرهنگ لغت هوشیار